غزل قزوینی
غزل قزويني :
پيش تو لنگ مِندازد مهتاب مَنه
چاكر ِدر گاهتس آفتاب منه
من همينجوري دلي ديوانه تم
هي نزن رو صورتت سرخاب منه !
دوس دارم كه قام بشم يه گوشه اي
وقتي تو استخر مِري تو آب منه !
تا دل بيچاره مَه تسكين بد م
هي مِرم بالا شراب ناب مَنه !
ادامه مطلب